در بخشی از وصیت نامه«شهید نادر عباس پور» آمده است: توصیه من به عنوان یک سرباز این است که خاک کشورمان را حفظ کنید. اگر مملکت باشد دین و ناموس خواهید داشت و اگر نه هیچکدام از اینها را نخواهیم داشت.
  
  نوید شاهد آذربایجان غربی: «شهید نادر عباس پور» دهم تیر1340، در شهرستان ارومیه در یک خانواده متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. بعد از گذشت دوران کودکی، راهی مدرسه شد و تا کلاس سوم راهنمائی تحصیل کرد و بعد از اتمام تحصیلات راهنمائی، با سمت درجه داری به استخدام ارتش(ژاندارمری) درآمد و دوسال بعد ازدواج نمود. 

    وی از نظر اعتقاد و پایبندی به اصول اسلام جدیت فراوان از خود نشان می داد و عشق و علاقه وافری نسبت به خاک و وطن خود داشت و اغلب بر سر سفره با وضو می نشست و مقداری نیز نمک تناول می کرد. وقتی مدرسه راترک کرد، حتی برای لحظه ای از خدمت به میهن غافل نگشت و برای قبول تعهد و مسولیت های اجتماعی آمادگی کافی و وافی یافت. با این وجود روزی حلال یکی از تعهداتی بود که هماره به دیگران نیز گوشزد می کرد و آن را جهاد اکبر می دانست. 

وی به سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) و حضرت باب الحوایج علاقه ی ویژه ای داشت. وقتی محرم می رسید، لباس سیاه تمیزی می پوشید و در هیات خادمین قرار می گرفت و با جان و دل به مردم عزادار، خدمت می کرد. همیشه طوری رفتار می کرد که همگان را به حیرت وا می داشت. با بچه ها هم میانه خوبی داشت و مدام با آنان به خوش رفتاری برخورد می کرد. شهید مدتی بعد براساس سیره نبوی و سفارش مقدس نبی مکرم اسلام به امر ازدواج همت نهاد و ازدواج کرد. سپس تکلیف بر خود واجب دید که یک بار دیگر را جهت مبارزه و جهاد برای ارزش ها و آرمانهای مقدس اسلامی به جنگ برود. 

به نقل از دوستان و همکاران«شهید نادر عباسپور»
رفتار خوب و تواضع خاصی در حرکاتش داشت. در محل کار هم نمونه یک نظامی وارسته به سجایای اخلاقی بود، «شهید نادر عباسپور» هیچ گاه یک جا بند نمی شد و مدام بی قراری می کرد. وقتی به جبهه اعزام شد، به طور کلی بی قراری و آشفتگی درونش کاسته شد. هر وقت می خندید می گفت:«بلاخره من هم به جبهه می روم.» با اینکه کار نیروهای ژاندارمری به مراتب سخت تر شده بود چه در داخل کشور و چه دربیرون از کشور، همیشه با هوشیاری به ماموریت های محوله اش اقدام می کرد و هرگز در انجام دادن کاری کاهلی نمی کرد. »

در پاره از وصیتنامه «شهید نادر عباسپور» این گونه آمده است:
«شهادت می دهم که به جز خدای یکتا خدائی نیست، شهادت می دهم که محمد(ص) رسول خداست. از اینکه خود را در مقابل دشمن می بینم خوشحال هستم با قدرتی که دارم با دشمن به مقابله پرداخته و تمام نیرویم را به کار می گیرم تا بتوانم به یاری خدا و همت دوستان و برادران دینی خودم، ارتش صدام را از خاک وطن بیرون کنیم. خود را لایق نمی دانم که به شما تکلیف کنم اگر خودتان کمی فکر کنید خواهید دانست که وطن عین معنویت است و برای دفاع از آن باید تلاش نماییم. ما باید راه امام حسین(ع) را ادامه دهیم. اگر ایمان به خدا داشته باشیم خواهیم فهمید راهمان چیست وبه کجا می رسد؟ باید بدانیم که اگر همه چیز مان برای خداست،پس راه درست همین است که ما رزمنده ها آن را پیدا کرده ایم و از خداوند منان می خواهم که این توفیق را به همه دهد تا بتوانند در راه وصل به معبود جهاد کنند. جهاد یک اصل است و باید آن را پاس داشت. وصیت من به عنوان یک سرباز به شما این است که خاک کشورمان را حفظ کنید. اگر مملکت باشد دین و ناموس خواهید داشت و اگر نه هیچکدام از اینها را نخواهیم داشت.»

    شهید مکرم ،به مدت پنج سال در خدمت ژاندارمری بود و در این مدت بارها در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود. سرانجام در دوازدهم دی ماه 1363در جبهه های جنوب بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به درجه رفیع شهادت نائل گردید.روحش شاد و يادش گرامي باد!
منبع: اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده